-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوشم از وصل کار چون زر بود تا به روز آن نگار در بر بود
2 جام در دست و یار در پهلو عشق در جان و شور در سر بود
3 گل و شکر بهم فرو کرده وز دگر چیزها که در خور بود
4 با چنان رخ ز گل که گوید باز؟ با چنان لب چه جای شکر بود؟
5 زلف مشکین بر آتش رخ او خوشتر از صد هزار عنبر بود
6 من و دلدار و مطربی سه به سه چارمی حارسی که بردر بود
7 شب کوتاه روز ما بر کرد ور نه بس کار ها میسر بود
8 مطرب از شعرها که میپرداخت سخن اوحدی عجب تر بود
9 گر چه عیسی دمی نمود او نیز نیم شب در میانه سر خر بود