نشستم دوش در کنجی که سازم از وحشی بافقی قطعه‌ 32

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

نشستم دوش در کنجی که سازم

1 نشستم دوش در کنجی که سازم سر کل را به زیر فوطه پنهان

2 در آن ساعت حکیمی در گذر بود مرا چون دید زانسان گشت خندان

3 پریشان حال خود بودم در آن وقت ز فعل او شدم از سر پریشان

4 به من گفتا که دارویی مرا هست کز آن دارو سر کل راست درمان

5 بیا تا بر سرت پاشم که روید ترا موی سر از خاصیت آن

6 کشیدم از جگر آهی و گفتم مگر نشنیده‌ای حرف بزرگان:

7 «زمین شوره سنبل بر نیارد دراو تخم و عمل ضایع مگردان»

عکس نوشته
کامنت
comment