-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدام عشق تو بیدانه مبتلا شده ام پرم مبند چو دل بسته مبتلا شده ام
2 جدا ز یاران، تار گسسته را مانم که بینوا شده ام گر دمی جدا شده ام
3 چراغ اهل دلم، بیفروغم ار بینی ز گرد محنت این کهنه آسیا شده ام
4 نه از ترحم، صیاد کرده آزادم ز ضعف تن ز شکاف قفس رها شده ام
5 چو آبروی قناعت نمی برم ز طلب بکوی عزلت بیمایه چون هما شده ام
6 همان بدیده جوهر شناس جا دارم اگر ز مالش ایام توتیا شده ام
7 ز تیره روزی و آشفته خاطری پیداست که کشته بسته آن طره دوتا شده ام
8 گدا شوند گر اهل طلب زننگ سئوال من از گدائی میخانه پادشا شده ام
9 هما به تر زنند استخوانم ار بخورد چنین که من هدف ناوک بلا شده ام
10 ز دستگیر امیدم چنان بریده کلیم که ناامید ز پا مردی عصا شده ام