من بناخن غم از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 103

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

من بناخن غم سینه می خراشم

1 من بناخن غم سینه می خراشم فی المثل چه فرهاد کوه می تراشم

2 خاکساری تو کرده فرش راهم غمگساری تو صاحب فراشم

3 گر ز دست جورت ناله ای بر آرم بر سر جهانی خاک غم بپاشم

4 دور باش غیرت رانده آن چنانم کز ره خیالت نیز دور باشم

5 ای لب و دهانت رشک چشمۀ نوش چاره ای و رحمی زانکه ذو العطاشم

6 روی نازنینت بوی عنبرینت راحت معادم عشرت معاشم

7 بند بندم از غم همچو نی بنالد در هوای کویت بسکه در تلاشم

8 مفتقر ندارد جز کلافۀ لاف این بود متاعم وین بود قماشم

عکس نوشته
کامنت
comment