-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با که گویم اینکه در بیخوابیم شب چون گذشت صحبتم تلخ از جفای آن شکر لب چون گذشت
2 چون توان گفتن که از دل گرمی جانم چه شد بر تن فرسوده ام آزار آن تب چون گذشت
3 من بهر تلخابه یی تا شب رساندم این خمار روز تا بر آن دل نازک بمکتب چون گذشت
4 از زنخدانش من بیهوش خود بودم خراب در خیالم آرزوی سیم غبغب چون گذشت