طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری
طغرل احراری

باز جانم شد فدای چشم خمار از طغرل احراری غزل 168

غزل 168 ام از 326 غزلیات

باز جانم شد فدای چشم خمار دگر

1 باز جانم شد فدای چشم خمار دگر مشکلم افتاد در دست ستمگار دگر

2 بارها بودم ز عشق خوبرویان چون کمان قاتلی دوشم به تیر افکند کین بار دگر

3 جای مرحم آمد و آزردم از وصل رقیب بر جراحت زار زخمم ماند آزار دگر

4 تار ساز وصلش ار بگسست دارد جای آن نغمه زیر و بم هجرش بسی تار دگر

5 دعوی عشق ورا اثبات وحدت می‌کنم زانکه نبود رتبه منصور دلدار دگر

6 نزد یار خویش با رغم عدو یاری مپرس بر گمان آنکه نبود یار را یار دگر

7 چشم من بی‌چشم شوخش از رمد بیمار بود با طبیب عشق گفتم گفت بیمار دگر

8 خوبرویان نقد حسن خود به بازار آورند نقد حسنش را بود هر روز بازار دگر

9 طغرل آسانش اگر خواهی تو اندر روزگار دست خود عشق از کار دگر!

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باز جانم شد فدای چشم خمار دگر

شاعر شعر باز جانم شد فدای چشم خمار دگر چه کسی است ؟

شاعر شعر باز جانم شد فدای چشم خمار دگر طغرل احراری می باشد.

شعر باز جانم شد فدای چشم خمار دگر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر باز جانم شد فدای چشم خمار دگر چیست ؟

قالب شعر باز جانم شد فدای چشم خمار دگر غزل است

مضمون اصلی شعر باز جانم شد فدای چشم خمار دگر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر