- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در هوایت بیقرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب
2 روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب
3 جان و دل از عاشقان میخواستند جان و دل را میسپارم روز و شب
4 تا نیابم آن چه در مغز منست یک زمانی سر نخارم روز و شب
5 تا که عشقت مطربی آغاز کرد گاه چنگم گاه تارم روز و شب
6 میزنی تو زخمه و بر میرود تا به گردون زیر و زارم روز و شب
7 ساقیی کردی بشر را چل صبوح زان خمیر اندر خمارم روز و شب
8 ای مهار عاشقان در دست تو در میان این قطارم روز و شب
9 میکشم مستانه بارت بیخبر همچو اشتر زیر بارم روز و شب
10 تا بنگشایی به قندت روزهام تا قیامت روزه دارم روز و شب
11 چون ز خوان فضل روزه بشکنم عید باشد روزگارم روز و شب
12 جان روز و جان شب ای جان تو انتظارم انتظارم روز و شب
13 تا به سالی نیستم موقوف عید با مه تو عیدوارم روز و شب
14 زان شبی که وعده کردی روز بعد روز و شب را میشمارم روز و شب
15 بس که کشت مهر جانم تشنه است ز ابر دیده اشکبارم روز و شب