-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم ز فیض دل تپیدنها خروشی بینفس دارم
2 درین گلشن نوایی بود دام عندلیب من ز بس نازک دلم از بوی گل چوب قفس دارم
3 نشاط اعتبارم کرد بیتاب تپیدنها چو بحر از موج خیز آبرو در دیده خس دارم
4 نفس جز تاب و تب کاری ندارد مفت ناکامی دماغ سوختن گرم است تا این مشت خس دارم
5 به گفتوگو سیه تا چند سازم صفحهٔ دل را ز غفلت تا به کی آیینه در راه نفس دارم
6 محبت مشربم لیک از فسون شوخی سودا به سعی هرزه فکریها دماغی بوالهوس دارم
7 گر از تار نگاهم ناله برخیزد عجب نبود به چشم خود گره گردیده اشکی چون جرس دارم
8 سراپا جوهری دارم ز روشن طینتی بیدل که چون مینای می از موج خون تار نفس دارم