- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به پیشگاه قبول ار چه کم دهد راهم هنوز دولت آن آستانه میخواهم
2 گرم کند ز جفا همچو ریسمان باریک از آنچه هست سر سوزنی نمیکاهم
3 دلم ز مهر رخش نیم ذره کم نکند اگر ز طیره کند همچو سایه در چاهم
4 اگر به آب وصالش طمع کند غیری من آن طمع نپسندم، که خاک درگاهم
5 بر آه سینهٔ من دشمنان ببخشیدند به گوش دوست، همانا، نمیرسد آهم
6 گر او به کار من خسته التفات کند چه التفات نماید به دولت و جاهم؟
7 به طوع حلقهٔ مهرش کشیدهام در گوش حسود بین که: جدا میکند به اکراهم
8 اگر تو عزم سفر داری، اوحدی، امروز مرا بهل، که گرفتار مهر آن ماهم