بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی
بابافغانی شیرازی

چو باشم سر به زانو از بابافغانی شیرازی غزل 168

غزل 168 ام از 695 غزلیات

چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود

1 چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود رود چشمم به خواب و ماه بینم در کنار خود

2 به بزم شمع خودخواهم که سوزم همچو پروانه که غیرت می‌برم از سایهٔ شخص نزار خود

3 به راه انتظارش تا به کی از اشک نومیدی به خون غلتیده بینم دیدهٔ شب‌زنده‌دار خود

4 ز آه سینه‌سوزم چون چراغ لاله درگیرد خس و خاری که شب در دشت غم سازم حصار خود

5 فغانی چون به خاطر بگذراند روز وصل او نهد صد داغ حسرت بر دل امیدوار خود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود

شاعر شعر چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود چه کسی است ؟

شاعر شعر چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود بابافغانی شیرازی می باشد.

شعر چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود چیست ؟

قالب شعر چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود غزل است

مضمون اصلی شعر چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر