-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود رود چشمم به خواب و ماه بینم در کنار خود
2 به بزم شمع خودخواهم که سوزم همچو پروانه که غیرت میبرم از سایهٔ شخص نزار خود
3 به راه انتظارش تا به کی از اشک نومیدی به خون غلتیده بینم دیدهٔ شبزندهدار خود
4 ز آه سینهسوزم چون چراغ لاله درگیرد خس و خاری که شب در دشت غم سازم حصار خود
5 فغانی چون به خاطر بگذراند روز وصل او نهد صد داغ حسرت بر دل امیدوار خود