- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفتن ز درت کار من دل نگران نیست گر کشته شوم خونم از آن کوی روان نیست
2 با تیر بلا چون هدفم روی گشاده گر کوه شود درد غم عشق گران نیست
3 حال من بی برگ نوا را چه شناسد آن سرو که آگاه ز تاراج خزان نیست
4 رسوائی ما را ز کفن پرده شناسد گر شمع بفانوس رود، باز نهان نیست
5 شمشیر تو خوبست که بیخواست برآید فیضی نرساند بدل آبی که روان نیست
6 طالع مددی گر نکند کی بکف آبی بی یاری کس تیر در آغوش کمان نیست
7 کس واقف حیرانی ما نیست درین بزم کانجا که تویی دیده بغیری نگران نیست
8 در دامن الوند دگر غنچه شود گل زنهار مگوئید کلیم از همدان نیست