ز چشم غیر پوشیدم جمالش از سحاب اصفهانی غزل 207

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

ز چشم غیر پوشیدم جمالش

1 ز چشم غیر پوشیدم جمالش نمیدانم چه سازم با خیالش

2 به کویش زندگی چندان حرام است که خونم غیر اگر ریزد حلالش

3 نویسم نامه و مرغی نبینم که بتوان بست این آتش به بالش

4 دلم از همنشینت رشکها داشت کنون از رحم می سوزد به حالش

5 به گلشن چون پسندم نو گلی را کز آب دیده پروردم نهالش

6 سپند از خال او دارد بر آتش چه غم از آفت عین الکمالش

7 چه سود از چشمه ی حیوان که هرگز نصیب تشنه ای نبود زلالش

8 (سحابا) طی شد ایامی که می بود زمن در بزم اغیار انفعالش

عکس نوشته
کامنت
comment