- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز چشم غیر پوشیدم جمالش نمیدانم چه سازم با خیالش
2 به کویش زندگی چندان حرام است که خونم غیر اگر ریزد حلالش
3 نویسم نامه و مرغی نبینم که بتوان بست این آتش به بالش
4 دلم از همنشینت رشکها داشت کنون از رحم می سوزد به حالش
5 به گلشن چون پسندم نو گلی را کز آب دیده پروردم نهالش
6 سپند از خال او دارد بر آتش چه غم از آفت عین الکمالش
7 چه سود از چشمه ی حیوان که هرگز نصیب تشنه ای نبود زلالش
8 (سحابا) طی شد ایامی که می بود زمن در بزم اغیار انفعالش