-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من بسربازی ز شمع مجلست کم نیستم چیست جرم من که در بزم تو محرم نیستم
2 گر مقیم روضه کویت شدم منعم مکن ذره خاکم تصور کن که آدم نیستم
3 در جهان جز من خریدار جفایت نیست کس ترک کن رسم جفا انگار من هم نیستم
4 مدت عمرم نمی دانم که چون بر من گذشت مست شوقم آگه از احوال عالم نیستم
5 شهرتی دارد که از عقلست استعداد غم من چه سان دیوانه ام یارب که بی غم نیستم
6 از جفایت گه جگر خون می شود گه دل مرا من حریف این جفاهای دمادم نیستم
7 چون قلم سرگشته زان گشتم فضولی کز ازل خالی از سودای آن گیسوی پر خم نیستم