1 نمیگویم بهگردون سیرکن یا بر هوا بنگر نگاهی کردهای گل تا توانی پیش پا بنگر
2 به پرواز هوا تاکی عروج آهستگی غفلت حضیض قدر جاه از سایهٔ بال هما بنگر
3 نگردی ازگرانیهای بار زندگی غافل به عبرت آشناکن دیده و قد دوتا بنگر
4 تو ای زاهد مکن چندین جفا در حق بینایی برآ از خلوت و کیفیت صنع خدا بنگر
5 حباب بیسر و پایت پیامی دارد از دریا که ای غافل زمانی خویش را از ما جدا بنگر
6 چو نی از ناتوانی نالهها در لبگره دارم نفس کن صرف امداد من و عرض نوا بنگر
7 در اینگلزار هر سو شبنمی بر خاک میغلتد به حال خندهٔ گل گریهها دارد هوا بنگر
8 خرام سیل در وبرانهها دارد تماشایی ز رفتارت قیامت میرود بر دل بیا بنگر
9 جبینیسود و رنگ تهمت خون بست برپایت به آیین ادبگستاخی رنگ حنا بنگر
10 به انصاف حیا تا پردهٔ روی حسد بندی بهآنچشمیکهخود را دیدهباشی سوی ما بنگر
11 ز ساز رفتن است آماده همچون شمع اجزایت سراپای خود ای غافل به چشم نقش پا بنگر
12 اثرهای مروت از سیهچشمان مجو بیدل وفا کن پیشه و زین قوم، آیین جفا بنگر
دیدگاهها **