- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من نمیگویم که جور روزگارم میکشد طعنه بدخواه و بدعهدی یارم میکشد
2 دور از او بیطاقتی باشد که روزی چند بار محنت و دردی و داغ انتظارم میکشد
3 من نهانی عشق ورزم با دل آن تندخو از برای عبرت خلق آشکارم میکشد
4 در روم در کوچهای بازیچه طفلان شوم ور نشینم گوشهای فکر تو زارم میکشد
5 شب گذارم در خیالت روزگارم چون شود روز، فکرِ ناله شبهای تارم میکشد
6 شوق دیدارت مرا زین پیش و کنون آرزوی بوسه امید کنارم میکشد
7 میکشد زحمت طبیبی غافل است از اینکه او همچو محیی سوزش جانفکارم میکشد