برندارم دل ز مهرت دلبرا از سنایی غزنوی غزل 223

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌ام

1 برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زنده‌ام ور چه آزادم ترا تا زنده‌ام من بنده‌ام

2 مهر تو با جان من پیوسته گشت اندر ازل نیست روی رستگاری زو مرا تا زنده‌ام

3 از هوای هر که جز تو جان و دل بزدوده‌ام وز وفای تو چو نار از ناردان آگنده‌ام

4 عشق تو بر دین و دنیا دلبرا بگزیده‌ام خواجگی در راه تو در خاک راه افگنده‌ام

5 تا بدیدم درج مروارید خندان ترا بس عقیقا کز دریغ از دیده بپراکنده‌ام

6 تا به من بر لشگر اندوه تو بگشاد دست از صلاح و نیکنامی دستها بفشانده‌ام

7 دست دست من بد از اول که در عشق آمدم کم زدم تا لاجرم در ششدره درمانده‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment