آنم که سر نمیکشم از از بابافغانی شیرازی غزل 28

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

آنم که سر نمیکشم از خنجر بلا

1 آنم که سر نمیکشم از خنجر بلا دارم زعشق روی تو سر در سر بلا

2 عشقم ادیب و تخته ی تعلیم لوح صبر تن نسخه ی ملامت و دل دفتر بلا

3 هرگز زیمن سایه ی سنگ پریوشان خالی نشد خرابه ام از زیور بلا

4 درمانده است مهره ی عقلم بنرد عشق از کعبتین چشم تو در ششدر بلا

5 استاده ام بکشتن و آویختن چو شمع از هیچ رو نمیگذرم از در بلا

6 چندین چراغ شعله کشید از شراره ام آری بتن شدم علم لشکر بلا

7 دایم بجنگ و عربده، ترخان مجلسم یعنی مدام سرخوشم از ساغر بلا

8 القصه روزگار بصد رنگم آزمود در بوته ی محبت و مجمر بلا

9 سنگ حصار عشق فغانی دل منست دیوانه ام برامده در کشور بلا

عکس نوشته
کامنت
comment