- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنم که سر نمیکشم از خنجر بلا دارم زعشق روی تو سر در سر بلا
2 عشقم ادیب و تخته ی تعلیم لوح صبر تن نسخه ی ملامت و دل دفتر بلا
3 هرگز زیمن سایه ی سنگ پریوشان خالی نشد خرابه ام از زیور بلا
4 درمانده است مهره ی عقلم بنرد عشق از کعبتین چشم تو در ششدر بلا
5 استاده ام بکشتن و آویختن چو شمع از هیچ رو نمیگذرم از در بلا
6 چندین چراغ شعله کشید از شراره ام آری بتن شدم علم لشکر بلا
7 دایم بجنگ و عربده، ترخان مجلسم یعنی مدام سرخوشم از ساغر بلا
8 القصه روزگار بصد رنگم آزمود در بوته ی محبت و مجمر بلا
9 سنگ حصار عشق فغانی دل منست دیوانه ام برامده در کشور بلا