-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نمیرم تا براهت برنمی آید تمنایم نماید تا قدم بیرون نیاید خارت از پایم
2 زبس گرمست نتواند نشستن هیچکس آنجا عجب نبود اگر در بزم او خالی بود جایم
3 چو از آتش فزونتر مضطرب باشد سپند ما بکویت گر نمی آیم نپنداری شکیبایم
4 زتیغت چاک چاکم، گر بر آرم از جگر آهی چو اوراق پریشان می رود بر باد اعضایم
5 هوای وادی لیلی زبس دیوانه ام دارد بشهرم گر کسی گم کرد می جوید بصحرایم
6 متاع دل بهر کس داده بودم باز می گیرم پریشان طره ای دیدم که بر هم خورد سودایم
7 برای زخم می ترسم که در تن جای نگذارد اگر داغ وفا زینگونه می گیرد سراپایم
8 چو مینا خون من بادا حلالت گر یکی نبود بسان شیشه در مهرت یکی پنهان و پیدایم
9 کلیم ار نه غبار درگه افتادگی گردم نخواهد برد هرگز طالع از پستی ببالایم