1 خاک نمیم امروز دی محو یاد بودیم در عالمیکه هستیم شادیم و شاد بودیم
2 درکوه آتش سنگ، در باغ جوهر رنگ با این متاع موهوم در هر مزاد بودیم
3 چاک جگرکجا بود مژگان تر کرا بود با داغ این هوسها در اتحاد بودیم
4 اجزای ما ز شوخی ناکام رفت بر باد گر مینشست اینگرد نقش مراد بودیم
5 عشق مقام ما را با خود خیالها بود در نرد اعتبارات خال زیاد بودیم
6 رسم حضور و غیبتکم داشت محفل انس فارغ ز خیر مقدم تأخیر باد بودیم
7 بستیم ازتعلق بر دوش فطرت آخر افسردنی که گویی یکسر جماد بودیم
8 فطرت ز ما جنون خواند تحقیق چشم خواباند چون نقش بال عنقا پر بیسواد بودیم
9 گر از فرامشانیم امروز شکوه ازکیست زین پیش هم کسی را ما کی به یاد بودیم