-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدلبری سر و کاری درین دیار ندارم درین دیار چه مانم چو هیچ کار ندارم
2 مرا نمی شمرد آن مه از سکان در خود برون روم چو درین شهر اعتبار ندارم
3 مصیبت است بغربت غم هجوم رقیبان خوش است این که درین ملک هیچ یار ندارم
4 کمند شوق مرا می کشد بمأمن اصلی درین نشیمن حیرت ازان قرار ندارم
5 ندیم روضه انسم چو بلبلان هوایی هوای دیدن این باغ و این بهار ندارم
6 ربوده است ز دست من اختیار نگاری چه گونه یار دگر گیرم اختیار ندارم
7 ز فیض فقر فضولی همین سعادت من بس که اختلاط با بنای روزگار ندارم