روز وصلم قرار دیدن نیست از سعدی شیرازی غزل 124

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

روز وصلم قرار دیدن نیست

1 روز وصلم قرار دیدن نیست شب هجرانم آرمیدن نیست

2 طاقت سر بریدنم باشد وز حبیبم سر بریدن نیست

3 مطرب از دست من به جان آمد که مرا طاقت شنیدن نیست

4 دست بیچاره چون به جان نرسد چاره جز پیرهن دریدن نیست

5 ما خود افتادگان مسکینیم حاجت دام گستریدن نیست

6 دست در خون عاشقان داری حاجت تیغ برکشیدن نیست

7 با خداوندگاری افتادم کش سر بنده پروریدن نیست

8 گفتم ای بوستان روحانی دیدن میوه چون گزیدن نیست

9 گفت سعدی خیال خیره مبند سیب سیمین برای چیدن نیست

عکس نوشته
کامنت
comment