- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست یکدم که نه با ناله و فریادم ازو تا چه کردم که بدین روز بد افتادم ازو
2 آنکه نزدیکتر از جان عزیزست بمن کی تواند که نیاید نفسی یادم ازو
3 می شوم محو چو رو می دهم گریه ی شوق آه ازین سیل که ویران شده بنیادم ازو
4 نیست بر مرحمت و لطف کسم هیچ نظر چشم دارم که رسد خنجر بیدادم ازو
5 دید بزم من و دامن بچراغم زد و رفت رفت بر باد فنا منزل آبادم ازو
6 در دلم از شکرستان تو شوریست مدام این چه شیرینی و شکلست که فرهادم ازو
7 داشت بر آتشم آن شمع و نیامد ببرم داغ داغست فغانی دل ناشادم ازو