نیست یکدم که نه با از بابافغانی شیرازی غزل 498

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

نیست یکدم که نه با ناله و فریادم ازو

1 نیست یکدم که نه با ناله و فریادم ازو تا چه کردم که بدین روز بد افتادم ازو

2 آنکه نزدیکتر از جان عزیزست بمن کی تواند که نیاید نفسی یادم ازو

3 می شوم محو چو رو می دهم گریه ی شوق آه ازین سیل که ویران شده بنیادم ازو

4 نیست بر مرحمت و لطف کسم هیچ نظر چشم دارم که رسد خنجر بیدادم ازو

5 دید بزم من و دامن بچراغم زد و رفت رفت بر باد فنا منزل آبادم ازو

6 در دلم از شکرستان تو شوریست مدام این چه شیرینی و شکلست که فرهادم ازو

7 داشت بر آتشم آن شمع و نیامد ببرم داغ داغست فغانی دل ناشادم ازو

عکس نوشته
کامنت
comment