-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رقیب آندم که بر کف تیغ بیدادش دهی از من سرگشته بهر امتحان یادش دهی
2 شکل شیرین را نکو آراستی آه ای قضا گر بدین صورت خرامی سوی فرهادش دهی
3 هر زمان از خیل خوبان فتنه یی سازی سوار وز جفا سر در پی دلهای ناشادش دهی
4 چون قدش در جلوه کی باشد اگر زاب حیات صورتی سازی و زیب سر و آزادش دهی
5 اشک من کز مقدم او دور ماند ای باغبان سر بپای ارغوان و سرو و شمشادش دهی
6 جمع کردم غنچه ی دل را ولی ترسم که باز دامن افشان بگذری ای سرو و بر بادش دهی
7 بر سر کوی ملامت خانه می سازد دلم وای اگر سنگ جفایی بهر بنیادش دهی
8 داد می خواهد دل آزرده ای سلطان حسن وه چه باشد کز سر لطف و کرم دادش دهی
9 گر در آیی در خیال زاهد خلوت نشین رخنه در دینش کنی تشویش اورادش دهی
10 مرشد عشق ای فغانی چون شدی کاش از کرم دستگیر او شوی یک نکته ارشادش دهی