از دلم بس ناله بیرون می‌کشم از فیض کاشانی غزل 625

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

از دلم بس ناله بیرون می‌کشم

1 از دلم بس ناله بیرون می‌کشم وز جگر بس کاسهٔ خون می‌کشم

2 بر درت می‌آورم صد گون نیاز تا ز تو یک ناز بیرون می‌کشم

3 عشوه‌ای را کآورد در گردشم عشوه‌ها از چرخ گردون می‌کشم

4 خون دل ریزم به جای می به جام خون به جای آب گلگون می‌کشم

5 مطربا چون دست بر قانون کشند ناله من هم به قانون می‌کشم

6 چند تبسم می‌کنی خون می‌خورم حسرتی زان لعل میگون می‌کشم

7 گر کند رطل گران دریا دلی من ز خون دیده جیحون می‌کشم

8 بر سر راهت فتاده خوار و زار خویش را در خاک و در خون می‌کشم

9 کاسه‌های زهر هجران ترا هیچ می‌دانی که من چون می‌کشم

10 گر کشند از دست دشمن جورها من ز دست دوست افزون می‌کشم

11 طالع شوریدهٔ دارم چو فیض این همه از بخت وارون می‌کشم

12 محنت و بیدادم از دست خود است حاش لله کی ز گردون می‌کشم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر