خامشی جُستم که حاسد از ملک‌الشعرا بهار غزل 281

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

خامشی جُستم که حاسد مرده پندارد مرا

1 خامشی جُستم که حاسد مرده پندارد مرا وز سر رشگ و حسدکمتر بیازارد مرا

2 زنده درگور سکوتم من‌، مگر زین بیشتر روزگار مرده‌پرور خوار نشمارد مرا

3 مردمان از چشم بد ترسند و من از چشم خوب حق ز چشم خوب مهرویان نگهدارد مرا

4 مرک‌شاعر زندگی‌بخش خیال اوست کاش این خموشی در شمار مردگان آرد مرا

5 سینه‌ام زآه پیاپی چاک شد، کو آن طبیب کز تشفی مرهمی بر سینه بگذارد مرا

6 تا مگر تأثیر بخشد ناله‌های زار من آرزوی مرگ حالی بسته‌لب دارد مرا

7 شد امید از شش‌ جهت ‌مقطوع‌ و نومیدی ‌رسید بو که نومیدی به دست مرگ بسپارد مرا

عکس نوشته
کامنت
comment