1 گه میگردم بر آتش هجر کباب گه سر گردان بحر غم همچو حباب
2 القصه چو خار و خس درین دیر خراب گه بر سر آتشم گهی بر سر آب
1 دنیا به جوی وفا ندارد ای دوست هر لحظه هزار مغز سرگشتهٔ اوست
2 میدان که خدای دشمنش میدارد گر دشمن حق نهای چرا داری دوست
1 میرفتم و خون دل براهم میریخت دوزخ دوزخ شرر ز آهم میریخت
2 میآمدم از شوق تو بر گلشن کون دامن دامن گل از گناهم میریخت
1 در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا
2 ور دل به خدا و ساکن میکدهای می نوش که عاقبت بخیرست ترا
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما