پیاله بر کف و چشم تو در از اسیر شهرستانی غزل 741

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم

1 پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم دماغی از گل پیمانه تازه تر دارم

2 همیشه مستی من جام جم به کف دارد خبر ندارم و از عالمی خبر دارم

3 ز سینه صافی خود در حصار فولادم ز سنگ طعنه بدخواه کی حذر دارم

4 به دامن مژه اشکم غبار می ریزد چه شد که مایه صد بحر در جگر دارم

5 اسیر ناز بر افلاک می توانم کرد ببین که چشم سیاه که در نظر دارم

عکس نوشته
کامنت
comment