- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارم دلی ز طایر وحشی رمیده تر هرچند دورتر ز کسان آرمیده تر
2 تا آن خدنگ قامت از آغوش من برفت پشتم شکسته تر شد و قدم خمیده تر
3 خونی که حکم بود بریزد خطا نشد چندان که داشت دامن عصمت کشیده تر
4 آن جا که شحنه تو به درگاه می برد شاهد ز عاشقست گریبان دریده تر
5 خورشید از کمال تو تکبیر می کشد ماه از تو کس ندیده تمام آفریده تر
6 دندان زد هزار امیدم به درگهت از سگ گزیده سر کوبم گزیده تر
7 خاری که در ره تو به خاطر شکسته بود هرچند بیش کافتمش شد خلیده تر
8 در کام ناروایی عشق پری وشی از سحر کرده ام به غرض نارسیده تر
9 نازان مرو که بار علایق گذاشتی هستی تعلقست «نظیری » جریده تر