- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که خندم، نه بر اوضاع کنون میخندم من بدین گنبد بیسقف و ستون میخندم
2 تو به فرمانده اوضاع کنون میخندی من به فرماندهی کن فیکون میخندم
3 همه کس بر بشر بوقلمونی خندد من به حزب فلک بوقلمون میخندم
4 خلق خندند به هر آبلهرخساری و، من: به رخ این فلک آبلهگون میخندم
5 هرکس ایدون، به جنون من مجنون خندد من بر آن کس که بخندد به جنون میخندم
6 آنچه بایست: به تاریخ گذشته خندم کردهام خنده، بر آینده کنون میخندم
7 هرکه چون من ثمر علم فلاکت دیدی: مردی از گریه، من دلشده خون میخندم
8 بعد از این منزنم از علم و فنون دم، حاشا! من به هرچه بتر علم و فنون میخندم!