- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای جوادی که به یک بخشش دست زادۀ تست حاصل بحر و دفین خانه کان در گرو است
2 دست تنگی من امروز بدان جای رسید که به یک روزه کفافم دل و جان در گرو است
3 هرچه در خانۀ من بود نهادم به گرو کوزه آب چه باشد که به نان در گرو است
4 به جو و کاه که الب ته از آن نیست گزیر زین و آلت همه با تنگ و عنان در گرو است
5 نوکران را چه توان گفت که چون است احوال همه را ترکش و شمشیر و کمان در گرو است
6 من ز بیم غُرما هیچ نیارم گفتن چون بگویم که به صد جای زبان در گرو است
7 نظم کارم که ازین غصّه خراب است و تباه به کهین فیض از آن کلک و بنان در گرو است