من که در بزم تو دارم راه از قصاب کاشانی غزل 202

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

من که در بزم تو دارم راه پایی همچو شمع

1 من که در بزم تو دارم راه پایی همچو شمع می‌کنم پیدا برای خویش جایی همچو شمع

2 نیست قدری شمع را چون آفتاب آید برون پیش رخسار تو کی دارم بهایی همچو شمع

3 هر کجا سوزان نشینم در صفات حسن تو با زبانی آتشین گویم ثنایی همچو شمع

4 می‌گذارم ز آتشی بر خویش و می‌لرزم به هم تا چو ماهی می‌کنم در خود شنایی همچو شمع

5 از گریبان گر سری چون شعله بیرون می‌کنم چاک می‌سازم به سر گاهی قبایی همچو شمع

6 نیست دوشم زیر بار منت هر ناکسی من که از پهلوی خود دارم ردایی همچو شمع

7 می‌شوم سوزان و می‌گریم به حال خویشتن می‌کنم در سوختن گاهی حیایی همچو شمع

8 چون توانم سوختن قصاب امشب تا به صبح من که در بزم بقا دارم فنایی همچو شمع

عکس نوشته
کامنت
comment