1 در خرابات رند و سرمستم عاشقانه مدام می یابم
2 خم می گیر و بر سر من ریز کیسهٔ زر بریز در پایم
3 از خدا خوش فراغتی خواهم تا زمانی از او بیاسایم
4 غیر او در نظر نمی آید چون به نور خدای بنمایم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 رندان باده نوش که با جام همدند واقف ز سِر عالم و از حال آدمند
2 حقند اگر چه خلق نمایند خلق را بحرند اگر چه در نظر ما چو شبنمند
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
1 اگر آئی در این دریا بیابی آبروی ما بیابی آبروی ما اگر آئی در این دریا
2 رها کن دی و هم فردا بیا امروز دریابش بیا امروز دریابش رها کن دی و هم فردا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به