1 در خرابات رند و سرمستم عاشقانه مدام می یابم
2 خم می گیر و بر سر من ریز کیسهٔ زر بریز در پایم
3 از خدا خوش فراغتی خواهم تا زمانی از او بیاسایم
4 غیر او در نظر نمی آید چون به نور خدای بنمایم
1 جامیست چه جم نما دل ما بنموده خدا به ما دل ما
2 شمع دل ماست نور عالم افروخت به خود خدا دل ما
1 عاشقانه گر بیابی جام جم همدم او باش چون ما دم به دم
2 جام جم شادی جم یکدم بنوش دم به دم در دم به دم در دم به دم
1 ظهور سلطنت عشق اوست در دو سرا درین سرا قدمی نه در آن سرا به سرآ
2 چو اوست در دو سرا غیر او نمی بینم منم که از دل و جان عاشقم به هر دو سرا