- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم به این آتش که من دارم مگر آتش کند سردم
2 اسیر ششدر و تدبیر آزادی جنونست این چو طاس نرد هر نقشیکه آوردم نیاوردم
3 چو شبنم شرم پیداییست آثار سراغ من عرق چندان که میبالد بلندی میکند گردم
4 چو اوراق خزان بیاعتبارم خواندهاند اما جهانی رنگ سیلی خورده است از چهرهٔ زردم
5 در آن مکتب که استغنا عیار معنیام گیرد کلاه جم بنازد بر شکستگوشهٔ فردم
6 ز خویشم میبرد یاد خرام او به آن مستی کهگل پیمانهگرداند اگر چون رنگ برگردم
7 ز عریانی درین میدان ندارم ننگ رسوایی شکوه جوهر تیغم خط پیشانی مردم
8 وفایم خجلت ناقدردانی برنمیدارد اگر بر آبله پا مینهم دل میکند دردم
9 نیام بیدل خجالت مایهٔ ننگ تهیدستی چو مضمون در خیال هر که میآیم ره آوردم