1 به درد دل گرفتارم به من ده دُردی دردش که دارم اعتقاد آن ، کز این درمان همی یابم
2 اگر چون نی همی نالم منه انگشت بر حرفم وسیله ناله میسازم که تا مقصود دریابم
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب