1 دارم اندر تن دل ویرانهای واندران دل سینه سوز افسانهای
1 دور چون بر آل پیغمبر رسید اولین جام بلا اکبر چشید
2 اکبر آن آئینه رخسار جد هیژده ساله جوان سرو قد
1 لیک پی اسب چرا بیرخ شاه آمدۀ پیل بودی تو چرا مات زراه آمدۀ
2 برگ برگشته و تن خسته و بگسسته لگام هوش خود باخته با حال تباه آمده
1 آن نه زلفیست که پیچیده بدور ذقن است چنبر لاله و نسرین و گل و یاسمن است
2 آن نه چشمست و نه ابرو و نه مژگان دراز آفت جان و بلای سر و آزار تن است