- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خیالت وحشتاندوز دل بیکینهام عکس را سیلاب داند خانهٔ آیینهام
2 بس که شد آیینهام صاف از کدورتهای وهم راز دل تمثال میبندد برون سینهام
3 کاوش از نظمم گهرهای معانی میکشد ناخن دخل است مفتاح درگنجینهام
4 طفل اشکم، سر خط آزادیام بیطاقتی است فارغ از خوف و رجای شنبه و آدینهام
5 حیرت احکام تقویم خیالم خواندنی است تا مژهواری ورق گرداندهام پاربنهام
6 در خراش آرزویم بس که ناخنها شکست آشیان جغد باید کرد سیر از سینهام
7 تیغ چوبین را به جنگ شعله رفتن صرفه نیست دل بپرداز ای ستمگر از غبار کینهام
8 قابل برق تجلی نیست جز خاشاک من حسن هر جا جلوهپرداز است من آیینهام
9 تا کجا از خود برآیم جوهر سعیم گداخت بر هوا بسته است تشویش نفسها زینهام
10 بیدل از افسردگیها جسمم آخر بخیه ریخت ابر نیسانی برآمد خرقهٔ پشمینهام