دیده معطوف دهان غنچه دلدار کردم
1
دیده معطوف دهان غنچه دلدار کردم
روزهدار عشق بودم، من به هیچ افطار کردم
2
روبهرو کردم گل روی تو، با گل در گلستان
پیش چشم مردم گلزار، گل را خار کردم
3
شمع را گفتم تو را عیب، این که رازت بر زبان است
از خجالت آب شد او، تا من این اظهار کردم