آزارها ز یار جفا کار می از فضولی بغدادی غزل 318

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

آزارها ز یار جفا کار می کشم

1 آزارها ز یار جفا کار می کشم تا کار او جفاست من آزار می کشم

2 غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم غم نیست چون غمیست که از یار می کشم

3 بر من شدست این سبب طعنه دگر کز بهر یار طعنه اغیار می کشم

4 میلیست هر مژه که بآن جای توتیا گرد رهت بدیده خونبار می کشم

5 بسیار کم چراست بمن التفات تو با آنکه من جفای تو بسیار می کشم

6 بر یاد قامتت همه شب تا دم سحر آه دمادم از دل افگار می کشم

7 می می کشد رقیب فضولی ز جام وصل من در فراق حسرت دیدار می کشم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر