-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شادم به خیالت که ز تابم بدر آورد از کشمکش حسرت خوابم بدر آورد
2 فریاد که شوق تو به کاشانه زد آتش وانگاه پی بردن آبم بدر آورد
3 رسوایی من خواست مگر کاین همه سرمست دور فلک از بزم شرابم بدر آورد
4 افگنده به جیحون فلک از وادی و شادم کز پیچ و خم موج سرابم بدر آورد
5 جان بر سر مکتوب تو از شوق فشاندن از عهده تحریر جوابم بدر آورد
6 نازم به نگاهت که ز سرمستی انداز از تفرقه مهر و عتابم بدر آورد
7 ساقی نگهی تا بشناسم ز چه جامست آن باده که از بند حجابم بدر آورد
8 نازم به گرانمایگی سعی تحیر کز سر حد این دیر خرابم بدر آورد
9 آن کشتی اشکسته ز موجم که تباهی افگند در آتش گر از آبم بدر آورد
10 غالب ز عزیزان وطن بوده ام اما آوارگی از فرد حسابم بدر آورد