شادم به خیالت که ز تابم بدر از غالب دهلوی غزل 136

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

شادم به خیالت که ز تابم بدر آورد

1 شادم به خیالت که ز تابم بدر آورد از کشمکش حسرت خوابم بدر آورد

2 فریاد که شوق تو به کاشانه زد آتش وانگاه پی بردن آبم بدر آورد

3 رسوایی من خواست مگر کاین همه سرمست دور فلک از بزم شرابم بدر آورد

4 افگنده به جیحون فلک از وادی و شادم کز پیچ و خم موج سرابم بدر آورد

5 جان بر سر مکتوب تو از شوق فشاندن از عهده تحریر جوابم بدر آورد

6 نازم به نگاهت که ز سرمستی انداز از تفرقه مهر و عتابم بدر آورد

7 ساقی نگهی تا بشناسم ز چه جامست آن باده که از بند حجابم بدر آورد

8 نازم به گرانمایگی سعی تحیر کز سر حد این دیر خرابم بدر آورد

9 آن کشتی اشکسته ز موجم که تباهی افگند در آتش گر از آبم بدر آورد

10 غالب ز عزیزان وطن بوده ام اما آوارگی از فرد حسابم بدر آورد

عکس نوشته
کامنت
comment