1 هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن چو حریف نیک داری تو به ترک نیک و بد کن
2 منگر که کیست گریان ز جفا و کیست عریان نه وصی آدمی تو بنشین و کار خود کن
3 نظری به سوی می کن به نوای چنگ و نی کن نظری دگر به سوی رخ یار سروقد کن
4 شکرت چو آرزو شد ز لب شکرفروشش چو عباس دبس زودتر ز شکرفروش کدکن
5 نه که کودکم که میلم به مویز و جوز باشد تو مویز و جوز خود را بستان در آن سبد کن
6 شکر خوش تبرزد که هزار جان به ارزد حسد ار کنی تو باری پی آن شکر حسد کن
7 به بت شکرفشان شو ز لبش شکرستان شو جهت قران ماهش چو منجمان رصد کن
8 چو رسید ماه روزه نه ز کاسه گو نه کوزه پس از این نشاط و مستی ز صراحی ابد کن
9 به سماع و طوی بنشین به میان کوی بنشین که کسی خورت نبیند طرب از می احد کن
10 چو عروس جان ز مستی برسد به کوی هستی خورشش از این طبق ده تتقش هم از خرد کن
11 ز سخن ملول گشتی که کسیت نیست محرم سبک آینه بیان را تو بگیر و در نمد کن