می روم زین شهر و در دل مهر از فضولی بغدادی غزل 300

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

می روم زین شهر و در دل مهر ماهی می برم

1 می روم زین شهر و در دل مهر ماهی می برم کوه دردی با تن چون برگ کاهی می برم

2 از سر کویت سفر نوعیست از دیوانگی این قدر من هم بکوی عقل راهی می برم

3 از ملامت چون رهم کز ناله هرجا می روم بر گرفتاری خود با خود گواهی می برم

4 کی توانم بر زبان آورد نام دوریت من که صد فیض از رخت در هر نگاهی می برم

5 گر برد ذوق وصالت از دل من دور نیست این که رشکی از رقیبان تو گاهی می برم

6 دل ز بویت دیده از رویت سروری داشتند می روم حالا پر از اشکی و آهی می برم

7 گر کنم میخانه را منزل فضولی دور نیست چون کنم از بیم غم آنجا پناهی می برم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر