- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که چون شمع از تف دل جانگدازی میکنم گر سرم برداری از تن سرفرازی میکنم
2 با چنین تندی و بی باکی که آن عاشق کشست آه اگر داند که با او عشقبازی میکنم
3 میکشد آنم که خنجر میزند وانگه به ناز باز می پرسد که چون عاشق نوازی میکنم
4 ای عزیزان بار خواهم بست یار من کجاست حاضرش سازید تا من کار سازی میکنم
5 همچو وحشی نیم بسمل در میان خاک و خون میتپم و آن شوخ پندارد که بازی میکنم