- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز اشکم به خیالت چه فسون میریزد مژه می افشرم آیینه برون میریزد
2 هرکجا میگذریگرد پر طاووس است نقش پایت چقدر بوقلمون میریزد
3 چه اثر داشت دم تیغ جفایتکه هسنوز کلک تصویر شهیدان تو خون میریزد
4 عبرت از وضع جهانگیر که شخص اقبال آبرو بر در هر سفلهٔ دون میریزد
5 عافیتساز ترددکده دانش نیست مفتگردیکه به صحرای جنون میریزد
6 جام تا شیشهٔ این بزم جنون جوش میاند خون دل اینهمه بیرون و درون میریزد
7 در دبستان ادب مشق کمالم این است که الف میکشم و حلقهٔ نون میریزد
8 سر بیسجده عرق بست به پیشانی من میام از شیشهٔ ناگشته نگون میریزد
9 بیدل از قید دل آزاد نشین صحرا شو وسعت ازتنگی این خانه برون میریزد