- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز دوشم ز راه مهمانی به خرابی کشید و ویرانی
2 داشت در پیش رویم آینهای تا بدیدم درو به آسانی
3 که جزو نیست هر چه میدانم که ازو خاست هر چه میدانی
4 دو قدم راه بیش ، نیست ولی تو در اول قدم همی مانی
5 هر چه هستیست در تو موجودست خویشتن را مگر نمیدانی؟
6 ای که روز و شبت همی خوانم گر چه هرگز مرا نمیخوانی
7 زان شراب بقا بده جامی تا تن اوحدی شود فانی