- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کو جهد که چون بوی گل از هوش خود افتم یعنی دو سه گام آنسوی آغوش خود افتم
2 در سوختنم شمع صفت عرض نیازیست مپسندکه در آتش خاموش خود افتم
3 در خاک ره افتادهام اما چه خیالست کز یاد شب وعده فراموش خود افتم
4 بهر دگران چند کنم وعظ طرازی ای کاش شوم حرفی و در گوش خود افتم
5 کو لغزش پایی که به ناموس وفایت بار دو جهان گیرم و بر دوش خود افتم
6 عمریست که دریا بهکنار است حبابم آن به که در اندیشهٔ آغوش خود افتم
7 شور طلبم مانع تحقیق وصالست خمخانهٔ رازم اگر از جوش خود افتم
8 ای بخت سیهروز چرا سایه نکردی تا در قدم سرو قباپوش خود افتم
9 بیدل همه تن بار خودم چون نفس صبح بر دوش که افتم اگر از دوش خود افتم