می دهم جان ز پی لعل زمرّد پوشش از جلال عضد غزل 151

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

می دهم جان ز پی لعل زمرّد پوشش

1 می دهم جان ز پی لعل زمرّد پوشش گرچه حاصل نشود کام به سعی و کوشش

2 چشم مستش که به هر غمزه بریزد خونی گو بخور خون من خسته که بادا نوشش

3 تا چه لطف است، در آن شکل و شمایل که شده ست دیده حیران و خرد واله و جان مدهوشش

4 تو سکون از دل سودازده من مَطَلب کاین نه دیگی ست که هرگز بنشیند جوشش

5 غمزه اش هر نفسی خون دلم می ریزد باز جان می دهدم لعل لب خاموشش

6 باچنین صورت زیبا و قد و خد که تراست گر ملک پیش تو آید ببری از هوشش

7 دیگرش پند کسان جای نگیرد در گوش هر که آکنده شد از پنبه غفلت گوشش

8 سر که دارم چو به پای تو فدا خواهد شد من دلسوخته تا چند کشم بر دوشش

9 ای جلال! ار سر زلفش به کف آری روزی یک سر موی به ملک دو جهان مفروشش

عکس نوشته
کامنت
comment