رویم شکفته از سخن از بابافغانی شیرازی غزل 106

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

رویم شکفته از سخن تلخ مردمست

1 رویم شکفته از سخن تلخ مردمست زهرست در دهان و لبم در تبسمست

2 بیطاقتم چنانکه ندارم مجال صبر رحمی، به دل درآی که جای ترحمست

3 سیاره ی زبون چکند فتنه مهر تست در کار من گره نه از افلاک و انجمست

4 دانم حلاوت سخن پند گو ولی آفت زبان ساقی شیرین تکلمست

5 خون می چکد ز اطلس سیما بی سپهر بس رنگ بوالعجب که درین نیلگون حمست

6 با هر که تاختی سر و جان باخت در رهت رخش ترا چه خون که نه در کاسه ی سمست

7 از هیچ رو نبرد فغانی رهی بدوست خضر رهش شوید که در کار خود گمست

عکس نوشته
کامنت
comment