1 نو به نو هر روز باری می کشم وین بلا از بهر کاری می کشم
2 زحمت سرما و برف ماه دی بر امید نوبهاری می کشم
3 پیش آن فربه کن هر لاغری این چنین جسم نزاری می کشم
4 از دو صد شهرم اگر بیرون کنند بهر عشق شهریاری می کشم
5 گر دکان و خانهام ویران شود بر وفای لاله زاری می کشم
6 عشق یزدان پس حصاری محکم است رخت جان اندر حصاری می کشم
7 ناز هر بیگانه سنگین دلی بهر یاری بردباری می کشم
8 بهر لعلش کوه و کانی می کنم بهر آن گل بار خاری می کشم
9 بهر آن دو نرگس مخمور او همچو مخموران خاری می کشم
10 بهر صیدی کو نمیگنجد به دام دام و داهول شکاری می کشم
11 گفت ای غم تا قیامت می کشی می کشم ای دوست آری می کشم
12 سینه غار و شمس تبریزی است یار سخره بهر یار غاری می کشم