دارم از دست تو شب تا صبح با از قصاب کاشانی غزل 38

قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

دارم از دست تو شب تا صبح با چشمی پر آب

1 دارم از دست تو شب تا صبح با چشمی پر آب ناله همدم، باده خون، مطرب فغان، راحت عذاب

2 روز بر من چار چیز از عشق می‌آرد هجوم صبح محنت، ظهر ماتم، عصر غم، شام اضطراب

3 چار چیز از چابر عضوم برده‌ای از یک نگاه صبر از دل، هوش از سر، جان ز تن، از دیده خواب

4 عشق در بحری مرا افکند ای یاران که هست ناخدا دل، آب خون، لنگر نفس، کشتی حباب

5 همچو زلفش از پریشان‌خاطری‌ها داده‌ام دل به سودا، سر به زانو، رخ به آتش، تن به تاب

6 عاشقی قصاب بر طفلی که می‌داند هنوز ظلم راحت، دوست دشمن، نیک بد، کشتن ثواب

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر