1 دیوانه شوم چون تو پریوار نمایی در سلسلهٔ زلف پری مار نمایی
2 خورشیدی آنگه به شب آیی عجب این است شب روز نماید چو تو دیدار نمایی
3 گرچه به شب آئینه نشاید نگریدن در تو نگرم کینه دیدار نمایی
1 رخ تو رونق قمر بشکست لب توقیمت شکر بشکست
2 لشکر غمزهٔ تو بیرون تاخت صف عقلم به یک نظر بشکست
1 رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
2 جائی که هست فزون از کل کون و مکان جائی که هست برون از وهم ما و شما
1 بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
2 نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت